نوشتن از کتابها و به توصیف درآوردن کلماتی که از دل نویسندگان بزرگ برآمده، شاید در نگاه اول سخت و غیرممکن باشد، اما لذتی نهفته در دل کنکاش احساسات این نویسندگان وجود دارد که سختی و بزرگی کار را آسانتر میکند. نوشتن از کتابها و خواندن درباره کتابها همیشه جزو علایق هر عاشق کتابی بوده و هست. خواندن قصهها صرفنظر از اینکه به قلمِ کدام نویسنده است، همیشه تصویری ذهنی از شخصیتپردازی و فضای کلی داستان در اختیار ما میگذارد که بهنظرم به میزان خلاقیت و نوع درگیر شدن با داستان بستگی دارد. از این رو هر کس، برداشتی کاملا شخصی و تصویرسازیای ذهنی از کلیت هر قصهای در ذهن خود خواهد داشت.
به اشتراک گذاشتن این برداشتها از داستانها خودش دنیای شیرین دیگری است که هر عشق به کتابی را درگیر خواندن بیشتر میکند. از این رو، در این نوشته سعی کردهام به معرفی چند رمان برتر ایرانی بپردازم؛ رمانهای نامآشنایی که حتی اگر نخوانده باشیم، نامشان بارها به گوشمان خورده است. هرچند تعداد رمانهای ایرانی ارزشمند، بسیار بیشتر از این چند کتاب معرفیشده است، اما فهرست زیر تنها تعداد کمی از چند رمان ایرانی است که شاید معروفتر و همهپسندتر باشند.
کتاب چراغها را من خاموش میکنم
«کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم» که بیش از هشتاد و هشت بار تجدید چاپ شده است، اثر نویسندهای بهنام زویا پیرزاد است. این رمان درمورد زندگی چند خانوادهی ارمنی ساکن آبادان در دههی ۴۰ است.
قصه از زبان زن خانهداری بهنام کلاریس روایت میشود. کلاریس در این قصه، روزمرگیهایش، روابط خانوادگی و یکنواختی زندگیای را که هر زن خانهداری با آن دستوپنجه نرم میکند، روایت میکند. نویسندهی این کتاب در پرداختن به جزئیات، بهقدری هنرمندانه عمل کرده است که تنها خواندن تماموکمالِ کتاب است که ما را در جریان جزئیات زندگی کلاریس قرار میدهد.
کتاب چشمهایش
رمان چشمهایش اثر بزرگ علوی یکی از جریان سازترین و تاثیر گذارترین رمان های ایرانی است که نه تنها بر ادبیات بلکه برجامعه ایرانی و حتی تحولات اجتماعی دهه پنجاه موثر بوده است.
رمان چشمهایش در سال ۱۳۳۱ باعث شد که علوی را به یکباره در بین نویسندگان معاصر نامدار و زبانزد شود. از همان سطر آغازین رمان نویسنده سعی دارد ما را با فضای سیاسی زمان خود آشنا سازد و به خواننده بفهماند که با رمانی با زمینه های سیاسی طرف است ولی به نظر نمیرسد کاملا سیاسی باشد نکته دیگر نحوه روایت کتاب است.
کتاب از ابتدا توسط مردی ناظم نقل می شود و در ادامه ناظم شروع به نقل از زبان زن ناشناسی می نماید که در حقیقت به طور هنرمندانه ای راوی انتقال پیدا می کند و احساساتی که توسط این زن بیان می شود بسیار لطیف و دقیق است و از جانب نویسنده ای مرد اینگونه توصیفات جالب و قابل تحسین می باشد. این رمان از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است. این رمان همچون سندی از تاریخ معاصر ایران و دوره رضا خان در تاریخ ادبیات ایران ثبت گردیده است.
کتاب عزاداران بیل
کتاب صوتی عزاداران بیل اثر غلامحسین ساعدی، مجموعه هشت داستان پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. این مجموعه از داستانهای روستایی غلامحسین ساعدی محسوب میشود.
در کتاب عزاداران بیل، بار تجربههای تلخ و بغرنج مردمان یک روستای دور افتاده رواست شده، روستایی که انگار سایهی شومی در زیرش پهن شده و هر از چندگاهی روستاییان رو به نیستی و طرد فرو میبرد. جو داستانها تاریک و غمزده است و بعضا ترس از فلاکت را در چهره و حرفهای مردمانش میتوان حس کرد، آن هم از نزدیک. مردمانی که گمان میکنند تمام مشکلاتشان از سر این قضیه است که به میزان کافی عزاداری نکردهاند و علت تمام بلاهای وارده بر روستا را کوتاهی در عزاداری میدانند که باعث شده که امامان و معصومین از دست آنها ناراحت شوند و همین نکتهای است برای انتخاب عنوان این اثر. این در حالی است که در یکی از داستانها علاقه به این عمل حتی باعث پایان ناخوشایند دیگری هم شده است.
کتاب بار دیگر شهری را دوست می داشتم
نادر ابراهیمی یکی از رمان نویسان معاصر ایران است. این نویستده شروع کتاب را با جمله ای از قرآن شروع می کند و سپس پسری را روایت می کند که به کشاورزی مشغول است، این پسر از دوران کودکی خود دلباخته دختر خان می شود، این دو بالاخره عشقشان را به هم اعتراف می کنند و تصمیم می گیرند که با هم ازدواج کنند، اما به علت سطح طبقاتی آنها، خانواده هایشان با ازدواج این دو مخالفت می کنند. پسر و دختر هم تصمیم می گیرند که به جایی دور از والدین خود فرار کنند و زندگی جدیدی را برای خود بسازند، اما در این بین با مشکلاتی طاقت فرسا مواجه می شوند که باعث می شود دختر (هلیا) در بین دو راهی خانواده و معشوق خود، خانواده را انتخاب کند اما پسر جوان حاضر نمی شود به آن شهر برگردد. حال پس از ۱۱ سال پسر جوان دوباره به زادگاه خود بر می گردد. این کتاب از ۳ بخش تشکیل شده است: باران رویای پاییز، پنج نامه از ساحل چمخاله به ستار آباد و پایان باران رویا که بخش اول و سوم به شکل جریان سیال ذهن و بخش دوم هم پنج نامه را روایت می کند.