در این مقاله ضرب المثلهای سمنانی با موضوع “مادر” را مطرح نمودهایم. مطالب از کتاب گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی که به همت ذبیح الله وزیری به نگارش درآمده؛ گرداوری شده است.
آدم بیگاری بکند ، بیکاری نکند | آدَم بیگاری هاکَِرِه ، ویکاری ناکَِرِه . |
در مذمت بیکاری گفته می شود. چون بیکاری انسان را فرسوده می کند در نتیجه انجام کار بدون مزد بهتر از بیکاری و فرسوده شدن است.
نظیرفارسی
- بیکاری ام الفساد است .
- کوشش بیهوده به از خفتگی است « مولوی » « ده هزار مثل فارسی، ص ۲۰۸ »
- بیمار باشی به که بیکار باشی . بیگاری به که بیکاری . طبالی به که بطالی
- درخت کاهلی کفر آورد بار،
- فارغ مشین به هیچ جایی میزن به دروغ دست و پائی
- مغز بیکار لانه شیطان
مثل کرمانی
بیگاری به که بیکاری. مثل های فارسی رایج در کرمان، ص ۱۳۵
نظیر سمنانی
ویکاری پی، همه ویزار . ( ازآدم بیکار، همه بیزارند)
مثل افغانستانی مشابه
از بیکاری ، بیماری خوب تر است و یا : بیماری ، بهتر از بیکاری است . ضرب المثل های دری افغانستان ص۱۵ واژه ی ۶۵۲ ۰
زیر زیرکی دارد کار خودش را می کند | زیر زیرِکی دارِه خُشتُن کاری ماکَِرِه |
توضیح: یعنی آرام آرام و بی سر و صدا و به صورت پنهانی و بدون این که کسی بفهمد ، مشغول انجام کار خود است . این مثل در
مورد افراد حقه باز و متقلب کاربرد دارد که افرادی بسیار خطرناک هستند .
نظیر : از آن نترس که های و هو دارد از آن بترس که سر به تو دارد
مثل فارسی : از شرشر باران نترس ، از نم نم باران بترس
کارش را ساخته است . | ژُ کاری بَِساچِش ( بَساتِش ) |
توضیح: اصطلاحی است بدین معنی که ، او را به ورطه ی هلاکت کشانده است که امیدی به نجاتش نیست
نظیر
- این اعتیاد، کارش را ساخته است.
- این بازرگان در شرف ورشکستگی است و کارش ساخته است
مثل فوق در مواردی ، به بی آبرو کردن کسی نیز اتلاق می شود .
کارش به خِنِس خورده . | ژُ کاری بِه خَِنَِس گَِنِه چی . |
توضیح: اصطلاحا در مورد کسی گفته می شود که دچار مشکل ، سختی و ناراحتی شده باشد
به خنس افتادن: دچار رنج و سختی ، ناراحتی ، فلاکت و بدبختی شدن هم معنی می دهد.
کارش توی فال افتاده است | ژُ کاری ، دِلَِه فالی کَِچی |
توضیح: این مثل در مورد کسی گفته می شود که انجام کارش با مشکلی مواجه شده و انجام آن مرتباً به تعویق بیفتد
نظیر
- دله فالی کچی یا دله کارین فال دوکچی
کار او راست آمده است (جور شده است) | ژُ کاری راستَِه میچی |
توضیح: اصطلاحی است در بیان شانسی آوردن و بـا هـم آهـنگ و ساز و راست و ریس شدن و جورآمدن کاری
گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی به صد مقدمه ، ناجور می شود .
کار چاق کن است . | کار چاق کُنَه |
توضیح: صطلاحی است در مورد افرادی که کار واسطه گری می کنند به جهت بهره برداری و یا کار افراد را در هر جایی که برایشان امکان داشته باشد ، راه می اندازند .
همچنین به کسانی که زنان با دختران را به نزد مردان هوسران می فرستادند نیز کار چاق کن می گفتند .
کار چاق کن: آن که به علت وابستگی به اشخاص یا ادارات ، معمولا با گرفتن شیرینی و رشوه ، کارهای مردم را راه می اندازد و با واسطه گری می کند
کار، یک بار می شود . ( کار یک بار اتفاق می افتد) | کاری ، ای دَفَهْ مبو |
کار، یک بار می شود . ( کار یک بار اتفاق می افتد)
توضیح: در انجام هر کاری ، باید شرط احتیاط را به کار برد تا کار بدی ارائه نشود و اتفاق ناگواری رخ ندهد . چه غالب اشتباهات و ندانم کاری ها یک بار اتفاق می افتاد و کل ماحصل کار را تحت الشعاع قرار می دهد.
کار یک شاهی ، مار نیست | کاری ایشّایی صِنناری نییَه |
توضیح: در موردی از این اصطلاح استفاده می شود که انجام کاری سخت را آسان پنداشته باشند ولی در عمل بینند که به آن آسانی و سادگی هم که فکر می کردند ، نیست
.مترادف با: کاری صنّنار صِی شائی نییِه. کار صنّار و صد شاهی نیست
صنّار، معادل ده دینار و یک شاهی، معادل پنج دینار است.
کاری به کار او نداشته باش | کاری بِه ژُ کاری نَِدَِر بیت |
توضیح: یعنی مزاحمش نشو و راحتش بگذار بگذار در انجام کارش آزاد باشد
کاری به دستت می دهد | کاری تَه دَست مَِندِه |
اصطلاحی است هشدار دهنده ، یعنی وسیله زحمت و دردسر برایت خواهد شد اگر :
- با فرد ناباب و بی شخصیت نشست و برخاست کنی
- اگر وسیله خراب و به دردنخوری را ارزان بخری به امید تعمیر و استفاده کردن از آن
کار حضرت فیل است . | کاری حَضرَِتی فیلی یَه |
توضیح: این اصطلاح را کسی می گوید که انجام کاری سخت و بس مشکل را از او خواسته باشند و چون او انجام آن را در توان خود نمی بیند ، برای رد درخواست ، مثل اصطلاحی فوق را می گوید .
کار خیری در پیش دارد | کاری خِیْری دَِر پیش دارِه |
توضیح: اصطلاحی است در میان این که فلانی ، سرگرم خرید خانه و یا گرفتار عقد و عروسی است . چه برای خودش و چه برای نزدیکانش ، اصطلاح کار خیر مختص خرید خانه یا برگزاری مراسم عقد و عروسی است
کار کردن دیگر از او گذشته است | کاری دیگه ژُ پی بَِوْیْیَِرچی |
توضیح: این اصطلاح را در مورد کسی می گویند که دیگر قادر به کارکردن نیست . یا کهنسال است و یا ازکار افتاده ، به هر حال بهتر است که از او انتظار انجام کار نداشته باشیم .
کار صنار و صد شاهی نیست | کاری صِننار ، صِیّ شایی نییِه |
توضیح: در مواردی از این اصطلاح استفاده می شود که انجام کاری را آسان پنداشته باشند و در عمل ببینند که به آن آسانی و سادگی که فکر می کردند ، نیست .
نظیر سمنانی: کاری ایشّائی صِنناری نییَهْ : کار یک شاهی و صنار نیست
کاری نباشد ، زرنگ است . | کاری نَبو زَرَنگَه |
: توضیح: کنایه از فردی تنبل و بیکاره است که ادعای زرنگی هم می کند.
مترادف با : دَنین جِّنُینَه حَمّومی ، میردَه ، یعنی : توی حمام زنانه مرد است .
کاری داری ؟ به جولا بده | کاری دار ؟ کارَه تونین دِه |
توضیح: در مقام اعتراض به کسی می گویند که از کثرت کار و مشغله ، شکایت دارد . وقتی به او می گویند که قرار است به فلان جا برویم ، او می گوید که کار دارم نمی توانم بیایم ، در چنین موقعیتی به تمسخر به او می گویند : کارت ره بده به کاره تن ( جولا ) .