در سری ضرب المثلهای زیر، از مثلهایی گفتهایم که کلمه دل در آنها بکار رفته است. این مطالب از کتاب گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی که به همت ذبیح الله وزیری به نگارش درآمده؛ استخراج شده است.
آدم دست و دل بازی است. | آدَِمی دَستُ دَِل وازی یَه. |
توضیح: این اصطلاح، در مورد فردی بخشنده، سخی، بلندنظر و گشاده دست گفته میشود. که هیچ کس را از محبت و عنایت خود ناامید نمیکند.
آدم دل داری است. | آدَِمی دَِل داری یَه. |
توضیح: اصطلاحی است در مورد فردی با شهامت و پردل و جرئت و ریسک پذیر.
آدم دل زنده ای است. | آدَِمی دَِل زَنْدِه ای یَه. |
توضیح: اصطلاحی است در معرفی فردی شاداب و بذله گو که غم و غصه به خود راه نمی دهد و در هر محفلی مجلسی آراست.
مترادف با: آدَِمی زَندَه دَِلی یَه
دل آدم به هزار راه میرود. | آدَِمی دَِل هَِزار رِی مَِشو. |
در باز و دل باز، هرکس آمد، خوش آمد، هرکس هم نیامد، عاقبتش بخیر . | بَر وا وُ دَِل وا، هَرکین بییِما، خُشَِما، هَرکینَم نییَِما، ژُ عاقَِبِت بَِخیر |
توضیح: این جمله را فرد مهماننواز و گشادهروی ودست و دلبازی میگوید، که از عدهای دعوتی به عمل آورده، ولی بعضی از دعوت شدگان به مجلس موردنظر نیامده اند.
<<هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست>> حافظ
به دلم برات شد. | بَِه مُ دَِلی بَِرات بَِبا. |
توضیح: اصطلاحی است در بیان این که اتفاقی که در شرف وقوع بود به من الهام شد و با به ذهنم خطور کرد. مثال: به دلم برات شد که به دیدن پدر و مادرم بروم، رفتم و دیدم که شدیدا به حضور من نیازمند بودند.
بی دل و دماغ است. | بی دَِلَه دَِماغَهْ |
توضیح: اصطلاحی است و در مورد کسی گفته میشود که شور و شوقی نداشته و افسرده و غمگین است.
پول، دل پیر را جوان می کند. | پیل، پیری دَِل جَِوُن ماکَِرِه |
توضیح: داشتن پول و مال و ثروت باعث قوت قلب است و اتکاء به آن نوعی دلگرمی است؛ برای تأمین سلامتی در پیری مبادا که در دهر ایستی مصیت بود، پیری و نیستی.
مترادف با: پیل آدمی دل گرم ماکره
تا می توانی ، دل به دست بیاور. | تا مَِزْن دَِل بَِه دَست اَوَِر. |
توضیح: این اصطلاح مثلی، توصیه ایست به همگان که تا میتوانند دیگران را با نیکی و محبت کردن خشنود سازند و دل زیر دستان را به دست آورند و از آنها دلجوئی کنند.
تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد
نظیر: دل به دست آور که حج اکبر است.
برو طواف دلی کن که کعبه ی مخفی ست که آن خلیل بنا کرد و این خدای خلیل
تا بچه برود بچه ی (دلخواهی) بشود، دل مادرش تشکچه میشود. | تا وَچَه بَشو وَچه بّبو، مار دَِل نَلیچَه مَِبو. |
توضیح: در مقام آگاهی، به کسی گفته میشود که از زحمت و مشقت بچه داری و بچه بزرگکردن اطلاعی ندارد مثل دامغانی (تا گوساله گاو شود؛ دل صاحبش کباب شود.) فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی
دلت خنک شد؟ | تَه دَِل خُنَِک وابا؟ |
توضیح: این اصطلاح به عنوان اعتراض در موردی که امری چه سهوا و چه عمدا بر خلاف منافع گویندهی آن رخ داده باشد به مخاطب و یا پیشنهاددهندهی آن گفته میشود.
مترادف با: تَه مرَّه جاکَِتَه؟ (با توجه به داستان مربوط به آن) .
مَثلِ کردی: کَِرمت خُوئید؟ یعنی کِرمِت خوابید؟