در این مقاله ضرب المثلهای سمنانی با موضوع “مادر” را مطرح نمودهایم. مطالب از کتاب گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی که به همت ذبیح الله وزیری به نگارش درآمده؛ استخراج شده است.
آدم بیگاری بکند ، بیکاری نکند | اَگَِه خُشتُن (هُشتُن) مار مَِگَهْ، هِشکین مار دُشمُنی نَدا |
توضیح: توصیه ایست به کودکان و جوانان در مورد رعایت و احترام گذاشتن به دیگران و بزرگترها و عدم تجاوز به حیطه ی خانوادگی یکدیگر،ت حتی تجاوز لفظی: گر مادر خود، تو دوست داری، دشنام مده به مادر من.
(مگو پوچ تا نشنوی حرف پوچ که خمیازه، خمیازه می آورد. (فرهنگ اشعار صائب، ج ۲، ص ۸۱۳
نظیر: آنچه به خود نمیپسندی، به دیگران روا مدار // تو را که خانه نشین است، تدبیر نه این .
انگشت مکن رنجه به درکوفتن کس تاکس نکند رنجه به درکوفتنت مشت
خوش خوشک میبینی که بچهای در بغلت گذاشته اند که مادرت مول زاییده | اِشتِه، اَِشتِه مِیْ نی وَچَه تَه کَشَِندِشُن کُ تَه مار مولَه بَِزَِنِه چی (ها کَِرچی) |
توضیح: این مثل را کسی میگوید که بیند دیگران قصددارند با اصرار و سماجت کار ناصوابی را که از آن هیچگونه اطلاعی ندارد به گردنش بیندازند و انجام آن کار ناروا را به او نسبت داده و آبروی او را ببرند. در واقع این مثل به معنای تهمت زدن ناروا است. نظیر بچه را قنداق میکنه میذاره بغل آدم (قند و نمک ص۱۴۳)
(مثل شاهرودی: از کهنه قبرستان خبر میآورند که مادرت دختر نبوده است. (فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی
موُلَه: در زبان سمنانی «موله» به بچهی حرامزاده میگویند. ولی مول در لغت به معنی رفیق زن شوهردار است. بچه ای که از چنین مردی به وجودآید به او میگویند.
نمونه آن در زبان گیلکی اصطلاح اکنه وجوددارد. از آنجا که اکنه، به توله ی سگ با شغال گفته میشود، در واقع بچه ی حرامزاده را از توله ی سگ و شغال هم پستتر می دانند.
بروم از مادرم بپرسم. | بَشین مُ مار پی واپَِرسُون. |
توضیح: این اصطلاح را در پاسخ کسی می گویند که توقع بی جایی دارد لذا با گفتن این اصطلاح در واقع تلویحاً به فرد متوقع جواب رد میدهند. یعنی: من از خودم اجازه ی چنین کاری را ندارم، باید اجازه بگیرم.
مترادف با: مو مار باچی کاری سَنگینی ناکَِرون به معنی مادرم گفته کار سنگین نکنم. گاهی از این مثل چنین استنباط میشود که شخص مایل است کار موردنظر را انجام بدهد ولی بدون کسب اجازه از بزرگتر از خودش ممکن نیست. لذا انجام آن را مستلزم کسب اجازه میداند.
مودَِلی مَِگی بَرَِخصون شی مِیْ کَه دارون مَِتَِرسون
(دلم می خواد برقصم // مادرشوهر دارم میترسم )
اِینَه مَِشین ماپَِرسون شُنبَه مییون مَِرَِقصون
( جمعه میرم می پرسم // شنبه میام میرقصم )
از روی قبر پدر بر می دارد، به روی قبر مادر می ریزد. | پییَِر دیمی قَبری پی مِیْرِه، مار دیمی قَبری مَِریژِه. |
توضیح: مثلی است در مقام تعریض به کسی که درآمد مشخصی ندارد و با این کلاه آن کلاه کردن زندگیاش را میگذراند.
مترادف با کلا کلا مکره / گوش مریینه کینه لو پینکه مکره
گوش را می برد، به ما تحت وصله میکند.
تا بچه برود بچه ی (دلخواهی) بشود، دل مادرش تشکچه می شود. | .تا وَچَه بَشو وَچه بّبو، مار دَِل نَلیچَه مَِبو |
توضیح: در مقام آگاهی، به کسی گفته میشود که از زحمت و مشقت بچه داری و بچه بزرگ کردن اطلاعی ندارد.
مثل دامغانی: تا گوساله گاو شود دل صاحبش کتاب شود. «فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی »
از شیر مادرت هم حلال تر است. | تَه مار شَِتی پی حَِلال تَِری یَه. |
توضیح: این اصطلاح را به کسی می گویند که مالی را با طیب خاطر به او بخشیده باشند و برای آسودگی خیالش تأکید بر رضا و رغبت فرد بخشنده گفته می شود.
و یا این مثل را به کسی می گویند که در اثر تلاش و کوشش خود، مالی را به دست آورده و منت کسی بر سر او نیست مانند مادر که شیره ی وجود خود را که همان شیر است، با اشتیاق تمام به فرزندش می خوراند و هیچ منتی هم بر او ندارد.
از حمام می آیی (تر و تازه و ترگل و مرگل هستی)، برو نزد شوهر (تا از دیدن چنین زنی خشنود شود)، از رخت شوی خانه می آیی (خسته و کوفته و بی حوصله هستی)، برو نزد مادر (تا نوازشت کرده و خستگی را از جودت دور کند .) . | حَمّومی پی مییا، بَشَهْ شی گَل، رَختشوُرخُنِهْ پی مییا، بَشَه مارگَل |
توضیح: توصیه ایست به خانمها که اگر میخواهید از چشم همسرتان نیفتید، سعی کنید همیشه شاداب و خندان و تازه باشید و کمتر از غم و غصه و مشکلات زندگی گله کنید.
بیچاره مادر که در همه حال، غمخوار فرزندان است. بهره را همسر می برد و غم و غصه را مادر می خورد.
رخت شوی خانه: در گذشته که نه آب لوله کشی در منازل بود و نه ماشین لباسشوئی، خانمهای خانه لباس خود و همسر و فرزندانشان را در رخت شوی خانه ی عمومی محل می شستند و اگر در آن محله رخت شوی خانه نبود؛ ناچارا سرجوی و یا نهر آب جاری و این کار را جزء زندگی می دانستند و نه فقط توقعی نداشتند بلکه منتی هم بر سر همسر نمینهادند و راحت تر هم زندگی می کردند. امروزه همه گونه وسیله ی برقی فراهم، ولی از آرامش خبری نیست.
خواهر حسابم و مادر کتاب. | خاهَِری حَِسابی یُنُ مادَِری کَِتابی. |
توضیح: در مقام اعتراض کسی میگوید که به هنگام تسویه حساب فهمیده است که طرف مقابل، قصد دارد با محاسبهی غلط، کلاه بر سر او بگذارد لذا با گفتن این مثل، ادعای آگاهی یا استادی در کار حساب کتاب را به رخ طرف می کشد.
دختر، هووی مادر است. | دُتَه مار اُوْوْسنی یِه. |
توضیح: در بیان این اصل که دختر به دلیل حس زنانگی، نسبت به مادر حسادت میکند و همیشه سعی دارد که محبت پدر را نسبت به خودش بیشتر جلب کند هر چند که اصولاً پدر، دخترش را به دلیل ابراز محبت و ظرافت های گفتاری و رفتاری خیلی دوست دارد.
این مثل در لارستان فارس هم رایج است. (فرهنگ مردم فولکلور ایران ص۱۳۵۴)
دختری را که مادرش تعریف بکند، به درد عمه اش می خورد. | دُختَِری کُ ژین مِی ژین تَعریف هاکَِرِه، بَِه دَردی ژین عَمِّین مُخُرِه. |
توضیح: در مقام آگاهی به مادرانی که از دخترشان خیلی تعریف میکنند؛ گفته می شود. معمولاً از دختر، نزدیکان و دوستانی که با آن خانواده مراوده دارند باید تعریف کنند نه مادرش.
مثل زرقان فارس: دختری که ننهش تعریفش کُنه، سی بَرِ دِلِ خودش خوبَن
عروسی را که مادرش از او تعریف بکند، برای دایی اش خوب است. | عاریسییَه کُ ژین مِی ژین تَعریف هاکَِرِه، خُشتُن دائی رَه خایرِه |
توضیح: این مثل در موردی به کار می رود که از کسی، نزدیکان او تعریف زیادی کرده باشند.
در انتخاب، نباید غافل تعریف دیگران شد. لذا گفته شده که:
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن .
مثل چک و اسلواکی: اسب را با چشمهایت بخر نه با گوشهایت .
هنوز در شکم مادرت قره قروت می خوردی . | هَِنِه نَنین دَِلَه تَِلین تَفرَه مُخُرچَهْ |
توضیح: در مقام تحقیر ، بزرگ تری به کوچک تری که ادعای برتری و یا برابری یا وی را دارد می گوید . یعنی آن وقتی که من این کار را انجام می دادم ، تو جنینی بیش نبودی . البته گاهی هم به عنوان شوخی ، افراد هم سن و سال برای بیان برتری و استادی خود نسبت به دیگران به گفتن این مثل می پردازند.
روایتی دیگر از این مثل : اوُن وَختی کُ اَ رِی کَِت بیچون ، تَه هَِنِه نَنین دَِلَه تَِلین تَفرَه مُخُرچی.
یعنی: آن وقتی که من راه افتاده بودم ، تو در شکم مادرت قره قوروت می خوردی .
آن چنان (غضباک ) به من نگاه می کند ، پنداری شوهرِ مادرش هستم | هَنون مُ نییا مَِکَِرِه، اَِنگار ژُ مار شی یون. |
.توضیح: این عبارت مثلی معترضانه را کسی می گوید که دیگری او را با خشم و غضب نگاه کرده باشد
مترادف فارسی: آن چنان به من نگاه می کند ، همچون خر به نعل بندش
مترادف سمنانی : چَپ چَپ مو نییا مَِکَِرِه: چپ چپ بمن نگاه می کند .
برای همه مادر است ، برای ما مادر شوهر . | هَمُّنَه مِیْ یِه، هَمارَه شی مِیْ . |
توضیح: اشاره به کسی است که نفع او به همه کس می رسد ولی برای نزدیکان خود هیچ نفعی ندارد . نظیر : چراغ ، زیر پایه خود را روشن نمی کند. و یا برای همه ننه است ، برای ما زن بابا .
کرباس می خواهی ، به عرض آن ( یا به حاشیه آن ) توجه بکن ، دختر می خواهی انتخاب کنی ، به مادرش نگاه کن | وَِشینَه مَِگَه ، ژُ وَر نییا کَّه ، دُختَِرَه مَِگَه ، ژین مار نییا کَّه . |
- در بیان این اصل که تربیت خانوادگی ، مخصوصاً رفتار مادر و فرزندان ، بسیار مؤثر است .
- در مقام راهنمایی به نوجوانی که در فکر انتخاب دختری برای همسری است ، گفته می شود .
مثل زرقان فارس : ننه بین دختر بشون ، کنار کرباس ببین ، کرباس بشون .
مثل مازندرانی : زَن خواهی وَن ، مار هارِش ، اسب خواهی وَن ، یال هارِش ، گُوْ خواهی وَن ، دمبال هارِش .
یعنی : زن می خواهی اختیار کنی ، به کردار و رفتار مادرش نگاه کن ، اسب می خواهی بخری ، به بالش نگاه کن ، گاو می خواهی بخری ، به دنبالش نگاه کن . (به پستان های گاو که سالم باشند و چقدر شیر می دهند) .
بره کوچک که از شیر مست می شود ، پشت مادرش سوار می شود | وَرِیْکَه کُ شیر مَستَه مَِبو ، مار پَشتی مَِشو . |
توضیح: کنایه ایست معترضانه در مورد کسی که با ناز و نعمت پرورش یافته و عادت نکرده که رسوم و سنّت ها را رعایت کند ، حتّی حرمت پدر و مادر خود را هم نگاه نمی دارد .
نظیر شکم که سیره ، پشت بندِ ک…
نه عمو پدر می شود و نه خاله مادر | نَه عامی بَبَه مَِبو، نَه حالا نَنا . |
توضیح: در بیان این اصل گفته می شود که هیچ کس جای پدر و مادر را نمی گیرد . حتی نزدیک ترین افراد فامیل . مترادف با بَِرِی خوآکَه پِیدا مَِبین ، پییَه و مِیْ پِیدا مَنَه بین برادر و خواهر پیدا می شوند ، پدر و مادر پیدا نمی شوند .
روایتی دیگر: نَه حالا مِیْ مَِبوُ ، نَه عامی بَبَهْ
نه خاله مادر میشود نه عمو بابا | نَه حالا مِی مَِبو، نَه عامی بَبَه |
توضیح: این مثل در موردی گفته می شود که قصد بازگوکردن این اصل را داشته باشند که هیچ چیز نمی تواند جای چیز دیگری را بگیرد
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست .
همه کس مو و مژه و ناخن های بلند و آرایش شده و همچنین دندانهای سفید و مرتب را دوست دارد و از دیدن آنها لذت میبرد ، اما اگر روزی قدری موی بلند و مژه و چند ناخن بلند لاک زده و چیده شده و دندانهای سفید کشیده شده را روی میزکارتان ببینید ، آیا باز هم لذت میبرید ؟ مسلماً دیدن چنین چیزهایی نه فقط لذتی ندارد ، بلکه چندش آور هم هست . چرا ؟ برای آن که هیچ یک از آنها سر جای خود نیستند . هر چیز زیبا در جای خود زیباست ، نه در جای غیر خود .