کتاب تازهای با عنوان «خیمههای قومس» دربرگیرنده داستانی مستند از زندگی اسیران جنگی در اردوگاه بزرگ سمنان، به روایت و نویسندگی ناصر صارمی روانه بازار نشر و کتاب شد.
از صارمی، پیشتر از اینها نیز دو کتاب دیگر در همین باب در سالهای ۹۱ و ۹۳ منتشر شده بود که حاوی داستانهایی کوتاه و مستند مربوط به کمپهای اردوگاههای دیگر در تهران و اراک بودند. این نویسنده و شاعر، یکی از معدود افرادی است که به نگارش تاریخ شفاهی، در مقوله ادبیات اردوگاهی و بازداشتگاهی «زندگی اسرای عراقی در ایران» به صورت گزارش داستانی پرداخته است.
کتاب «خیمههای قومس» صرفاً به رخدادهای دو کمپ یک اردوگاه در چند کیلومتری شهر سمنان، معروف به اردوگاه سمنان میپردازد. نویسنده در ابتدای کتاب مینویسد: «اینجا خانه تو نیست، مهمان هم نیستی؛ پس چرا آمدهای؟ مگر نمیدانی مسافری که نداند کجا میرود، اسیر میشود؟!» اینها را من گفتم و او که در استیصال بود، میگفت: «اشتباه کردم، اغوا شدم، با تو دشمنی ندارم. با من مهربان باش.» دشمن بود اما در بند و من در این اسارتگاه، نگاه انسان به انسان به او داشتم. ناصر صارمی زندگی اسیران جنگی حاضر در ایران را بخش فراموش شدهای از تاریخ و جنگ میداند و معتقد است نوشتن تاریخ شفاهی، خواننده را مطمئن و امیدوار به صداقت نویسنده میکند، خصوصاً وقتی که نویسنده و راوی، هر دو، یک نفر باشند. نویسنده خیمههای قومس بر این باور است جلب و جذب مخاطب جز با پرهیز از اغراق و توهّم، امکانپذیر نیست. وی درباره اهداف خود و نوشتن این کتاب، ابراز میکند که «در وهله نخست، به نمایش گذاشتن شکل منفور و پلید جنگ و یکی از تبعات بدیهی آن یعنی اسارت را پیش رو داشتهام. همچنین با اتکا به مستندات، آغازگر جنگ را بدون شعار معرفی کردهام. دیگر اینکه برای آنها که با زندگی اسرای ایرانی در عراق از طریق کتاب یا رسانهها آشنایی دارند، تفاوت طرز برخورد ایرانیان با اسرای جنگی و نگاه انسان به انسان را با رفتار در اردوگاههای عراق با اسرای ایرانی را بازگفتهام. اینها همه بخشی از تاریخ هستند که دوباره تکرار نخواهند شد.